به گزارش گروه فرهنگی قدس، حجتالله سیفی از کارگردانان و تهیه کنندگان باسابقه و قدیمی سینماست که علاوه بر فیلمسازی تجریبات قابل توجهی هم در مدیریت جشنواره های سینمایی و مدیریت و سیاستگذاری های فرهنگی دارد. او در دهه های گذشته بیشتر بر ژانر کودک متمرکز شده و پس از یک غیبت نسبتاً طولانی با یک فیلم کودک به سینما بازگشته است. گرچه خودش می گوید این چند سال اصلاً بیکار نبوده و چندین فیلمنامه نوشته و حتی درصدد ساخت یک فیلم تازه است، اما طی این مدت تحت تاثیر شرایطی ناخواسته از سینما فاصله گرفت و حالا در بازگشت دوباره اش، بچه ها را به «سفری پرماجرا» دعوت کرده است. با او درباره سال های دوری اش از سینما و فیلم تازه اش به گفت و گو نشستیم که در ادامه می خوانید.
تقریباً ده دوازه سال از سینما دور بودید. دلیل این دوری از سینما چه بود و چرا اصلاً این فاصله ایجاد شد؟
گاهی برخی فیلمسازان وضعیت سینما را مسموم می کنند، فیلمسازانی که نسبت به جامعه و کشورشان تعهد اخلاقی ندارند و این مسمومیت باعث میشود یک عده ای بروند در یک جناح و عده ای هم در جناحی دیگر و طبیعتاً در این شرایط دو دستگی به وجود می آید و در این میان تعدادی از فیلمسازان هم از سینما قهر میکنند. این اتفاق باعث میشود تولید و فروش برخی فیلمها هم با مشکل مواجه شود. حالا تصور کنید در این میان کسانی که سرمایه های بادآورده دارند در سینما برای خودشان جایی باز میکنند و عدهای را هم بالا می برند و بعد خودشان میافتند زندان!
من هم زمانی فیلم میسازم و اثری را به مخاطب عرضه میکنم که وقتی آن را تماشا کرد از دیدنش خرسند شود؛ این چند سالی که فیلم نساختم هم در حال نگارش بودم و چند فیلمنامه نوشتم که امکانات تولید برایش مهیا نمیشود. البته به تازگی پروانه ساخت فیلمنامهای درباره پیامبر(ص) را گرفتم.
خوشبختانه شرایط فیلمسازی برای من به وجود آمد که بتوانم دوباره کار کنم هرچند با بی مهری مدیران روبرو شدم و حتی شنیدم گفته بودند سیفی از فارابی پول گرفته در حالی که من در زندگیام حتی یک ریال هم از هیچ نهادی دریافت نکرده ام. من چهل سال است که فیلم می سازم و در این مدت نه تنها یک ریال هم نگرفتم بلکه شش سال است که از تلویزیون بابت پروژهای که برایش انجام دادم طلبکار هستم و پولم را نمیدهند. در این مدت حتی فشارهایی هم به من وارد کردند و از آن طرف هم با مافیای اکران روبرو هستیم اما من پا پس نمیکشم و امیدوارم فیلمم بفروشد که بتوانم فیلم بعدیام را بسازم، در غیراینصورت دوباره خانهنشین میشوم.
سرمایه گذار «سفر پرماجرا» هم خودتان هستید؟
بله خودمم و از هیچ کس پولی نگرفتم. این بار هم یک خانه فروختم و با سرمایهاش یک فیلم ساختم.
ژانر کودک همیشه مهجور بوده و حالا با تغییرات مناسبات اقتصادی گیشه بیش از پیش به حاشیه رانده شده و این وضعیت هم به کوچک شدن سینمای کودک دامن زده، از طرفی سالنداران هم در اختصاص سانس و سالن به این فیلمها هم رغبتی ندارند و اکثر فیلمسازان هم دنبال ساخت کمدی هستند؛ در این وضعیت سینمای کودک چه سرنوشتی خواهد داشت؟
اتفاقاً من خودم هم یک فیلمنامه کمدی به نام «زندگی شیرین» دارم که درصدد ساختش هستم (می خندد). واقعیت این است که یک سری از همین فیلمهای کودک که ساخته میشود آثاری هستند که در آنها فقط رقص و آواز میبینید و وقتی از کودک یا نوجوان سوال میکنی که چه چیزی از این فیلم آموختی میگویند خندیدیم و چیز دیگری برای گفتن ندارند. در واقع این فیلمها نسخه کودکانه همین کمدیهای روی پرده است و میتوانیم آنها را کمدی کودکانه بنامیم. از طرفی دیگر شرایط جامعه و شیوع کرونا هم باعث شد بیشتر به سمت ساخت فیلم کمدی و ضرورت تضمین گیشه برویم و اگر امروز میبینید که سینما در اختیار فیلمهای کمدی است مسئولیتش تماماً برعهده دولت است. ضمن اینکه آقایان حتی توان ندارند سینماها را در اختیار بگیرند و متوجه نیستند که نباید سه فیلم کودک یا سه فیلم جنگی را با هم اکران کنند چون نتیجهای جز فیلمسوزی ندارد و اساساً این فیلمها به درستی دیده نمیشوند. سینما نیازمند حکمرانی صحیح و اصولی است و اگر قاعدهای وجود نداشته باشد وضعیت به همین منوال است که میبینید!
چقدر نقش آموزش و پرورش را با برپایی اردوهای فرهنگی و امکان تماشای فیلم برای دانش آموزان در سینماها موثر می دانید؟
اتفاقاً به نکته درستی اشاره کردید. یکی از بازوهای مهم اکران فیلم کودک که می تواند نقش تعیین کننده ای در دیده شدن فیلم ها داشته باشد مدارس هستند. آموزش و پرورش موظف است شرایطی را فراهم کند و دانش آموزان را به سینما ببرد تا فیلم ها را ببینند اما متاسفانه من هیچگاه اراده و قطعیتی در این کار ندیدم چون اساساً وجود ندارد.
جالب است وقتی به مسئولان مدرسه می گوییم چرا بچه ها را برای تماشای فیلم های کودک و نوجوان به سینما نمی برید در پاسخ می گویند چه چیزی نصیب ما می شود؟! متاسفانه همه چیز شکل معامله و منفعت طلبی به خودش گرفته و من دورنمایی نمیبینم که این وضعیت بهبود پیدا کند و شما خواهید دید که سینمای ما در ده سال آینده یکی از سینماهای جهان در زمینه ساخت فیلم های کمدی خواهد بود. در این شرایط قطعاً سینما از رونق میافتد در حالی که باید با ساخت فیلمهای فرهنگی سینمای ارزشمند را حفظ کرد و این یک ریل گذاری فرهنگی است اما این روزها به جز سرگرمی به چیز دیگری فکر نمی شود.
برویم سراغ فیلم «سفر پرماجرا»؛ این فیلم دنبالهای بر کار قبلی شماست؟
بله در حقیقت ما با یک سه گانه روبرو هستیم. اولین قسمت آن «بچه های جسور» بود که سال 91 اکران شد و متاسفانه مسئولان کمک نکردند که این اثر خوب دیده شود در حالی که باید برای این فیلم ها موقعیت دیده شدن فراهم شود اما دولت این کار را نکرد. «بچه های جسور» هم یک فیلم پرماجرا بود که داستانش در کیش اتفاق می افتد و مضمون فرهنگی و سرگرم کننده ای داشت.
«سفر پرماجرا» قسمت دوم این سه گانه است. البته ادامه آن فیلم نیست اما در روند نگاه همان آدمهاست و یک اتفاق تازه ای برای همان بچه ها رخ می دهد و درگیر ماجراهای تازه ای می شوند. قسمت سوم این سه گانه «جاذبه» است که بچه ها به واسطه بازی های رایانه ای باز هم درگیر یک ماجرای دیگر می شوند.
طبقه گفته خودتان آموزش فرهنگ و سبک زندگی به بچه ها و نمایش آن در فیلم ها همیشه دغدغه شما بوده و هست. در «سفر پرماجرا» دنبال چه چیزی بودید؟
در این فیلم خیلی برایم مهم بود نقاط دیدنی ایران را به تصویر بکشم. این فیلم سفری پرماجرا به شهرهای مختلف است و دو بچه که شخصیت های اصلی داستان هستند به شهرهای مختلفی سفر می کنند و درگیر ماجراهای متفاوتی می شوند. ما در این فیلم لوکیشن های متنوعی داشتیم و نقاط دیدنی و جاذبه های گردشگری 7 ـ8 شهر را فیلمبرداری کردیم؛ از سمنان، کیش، مازندران و ساری گرفته تا همدان، ارتفاعات البرز و خلیج فارس. این بچهها برای این که بتوانند جان مادرشان را نجات دهند باید از موانع و سدهای مختلفی که پیش رویشان قرار گرفته عبور کنند و در این سفر عجیب و غریب با چالشهای مختلفی هم روبرو میشوند.
برای خودتان مهم بود چه چیزی به بچهها یاد بدهید؟
سعی کردم در این فیلم تاثیر مسائل اجتماعی مختلف را نشان دهم و مدیریت کردن اتفاقات و راه های حل مسئله و مشکلات را پیش رویشان بگذارم. من شخصاً آدم ماجراجویی هستم و بیشتر نقاط ایران را دیدهام. معتقدم بچه ها باید با نقاط مختلف ایران آشنا شوند و ادبیات فارسی را بیاموزند و باید آن را به زبان خودشان به آنها آموزش دهیم. روحیه ماجراجوایی هم در همه بچهها وجود دارد و از آن لذت میبرند. این فیلم علاوه بر آموزش جنبه سرگرمی هم دارد، شخصیت های تاریخی هم در فیلم داریم که پادشاهان دو سرزمین هستند و فضایی مفرح و پرانرژی در کنار تعقیب و گریزهای هیجان انگیز و ... که طعاً تماشای این فیلم را برایشان لذتبخش خواهد کرد و اتفاقاً معلمان اگر این را بدانند بچه ها را حتماً برای تماشای این فیلم به سینما خواهند برد.
از وضعیت اکران و اختصاص سالنهای سینما به فیلم راضی هستید؟
من به این چیزها فکر نمی کنم و می خواهم فقط فیلم نمایش داده شود. حتی در این فکر هستم این فیلم را به صورت سیار در مناطق محروم نمایش دهیم. به نظرم سازمان هایی که داعیه حمایت از فیلم سالم و سینمای کودک دارند باید پیش قدم شوند و از چنین فیلمهایی حمایت کنند.
سینمای کودک آن سینمایی نیست که عده ای فکر می کنند بازیگری مانند اکبر عبدی حتما باید در آن فیلم باشد. نهایتاً او می تواند نقش پدر را بازی کند ولی نمی تواند نقش های دیگر را هم بازی کند. موضوع این است که باید ببینیم یک فیلم برای مخاطب کودک چه آورده ای دارد نه اینکه چه بازیگرانی در آن نقش آفرینی می کنند. سینمای کودک باید توأمان شادی و آموزش را به بچه ها بدهد، ضروری است در این ژانر مخاطبمان را بشناسیم و نیازش را بسنجیم و به او ادب و فرهنگ ایرانی و نظم و رسم و رسوم زندگی یاد دهیم و از فرهنگ غنی و ارزشمندمان پیش رویشان بگذاریم و پهلوانان ایرانی را به آنها معرفی کنیم. این یک سینمای ارزشمند است که دستاوردش آموزش و پختگی برای بچه هاست.
نظر شما